"All you need is faith and trust!" peter pan, the comic character
ایمان و اعتماد در برداشت زمانه ما از دین واژگانی هم معنی استند که تمامی نگرش دینی بر شالوده آنها بنا شده است. در برداشت کنونی از دین همیشه مفاهیم، قوانین و مراسمی هستند که با تفکر منطقی نمی توان آنها را توجیه کرد و از خرد دیندار چنین انتظار می رود که این موارد را چشم بسته با چاشنی ایمان و اعتماد قورت دهد. این ویژگی چنان در گونه های جاری تفکر دینی خودنمایی می کند که منتقدان دینی دینداران را بی خردانی می دانند که عقل خود را زمین گذاشته اند و از یک بسته دینی شامل مفاهیم، قوانین و مراسم کورکورانه پیروی می کنند.
در این مقاله بنا بر آن نداریم که وجود عنصر "پذیرش بدون اثبات" را در تفکر دینی سالم منکر بشویم. ولیکن اعتقاد داریم که این پذیرش - که ما آن را با نام ایمان می شناسیم - در اصل دین به موارد انگشت شماری محدود می شود و گسترش آن به مجموعه وسیعی از قوانین و مراسم (در اصطلاح بسته دینی) از عنصر دیگری به نام اعتماد سرچشمه می گیرد. در این مقاله توضیح می دهیم که اعتماد نه تنها جزو پایه های تفکر دینی نیست بلکه در مواردی همان عنصر فاسدی است که دین برای مبارزه با آن برپاخاسته است.
در ادامه هر یک از واژگان ایمان و اعتماد را در دین تعریف کرده و آنها را در بستر دین اسلام به عنوان یکی از دینهای مطرح زمانه بررسی می کنیم.
ایمان
با این حال دینداران در طول تاریخ ایمان را نقطه تاریک روش خود برمی شمردند و ارتشی از فلاسفه و دانشمندان را بسیج می کردند به "ساختن برهان" برای "منطقی نمایی" پایه های تفکر دینی خود. نشان این امر برهان های بسیار درباره خداشناسی است که احتمالا خواننده این مقاله با تعدادی از آنها چون برهان نظم آشنا است. جالب آن است که شواهد چندانی وجود ندارد که این برهان ها انسانهای خارج از حلقه دینی را به راستین بودن نگاه دینی "قانع" کرده باشد. بلکه به نظر می آید که این برهان ها بیشتر مصرف داخلی داشته تا خدشه ناپذیر بودن فرهنگ دینی خویش را به نسل بعدی که در آن منطقه جغرافیایی زاده می شوند بقبولانند.
این ترس از اثبات ناپذیری تا به آنجا رشد می کند که دینداران نیز حتی جرات به زیر سوال بردن این به اصطلاح برهان ها را نمی کردند. برای مثال وقتی دانشمند و فیلسوف بزرگ، بوعلی سینا، بیان می کند که اگرچه به قیامت "ایمان" دارد نمی تواند وجود آن را اثبات کند، به خروج از دین و از پس آن به مرگ تهدید می شود.
در شالوده هر تفکر دینی دو اصل اثبات ناپذیر وجود دارد: خدا و روز جزا: اینکه در پس خلقت آفریننده هوشیاری وجود دارد که اعمال انسان را ارزیابی کرده و به نسبت جزا می دهد. برای هیچیک از این دو اثبات منطقی وجود ندارد و از دیندار انتظار می رود که با آنها "ایمان" یا باور داشته باشد و به حکم این ایمان دامن از بدی ها پاک نگه دارد [یونس 63][یوسف 57] و به نیکویی همت گمارد [بقره 82]. باور به این دو اصل اما، دیندار را به پیروی از هیچ مراسم یا افراد خاصی هدایت نمی کند.
اگرچه دو اصل آفریننده و روز جزا پایه های اساسی لازم برای تفکر دینی استند شاخه های گوناگون تفکر دینی، علاوه بر این دو اصل مشترک، اصول دیگری را نیز شامل می شوند که به پرسش های زیر پاسخ گوید:
ارتباط آفریننده با آفریده چگونه می باشد؟ آیا این ارتباط حالت کلامی نیز دارد؟
روش یافتن کرده ایده آل چیست و اینکه آیا آفریننده روشی برای راهنمایی آفریده به انجام کرده نیکو دارد؟
پاسخ های شاخه های تفکر دینی به این پرسش ها گوناگون است ولیکن می توان چکیده آنها را به صورت اصل پیام بیان کرد. اصل پیام باور به ارتباط کلامی میان آفریننده و برخی از آفریده های نشان کرده در برهه زمانی خاص می باشد. پیام به طور کلی شامل (1) بیان مدلی از ارتباط میان آفریدگار و آفریده [مائده 40] [آل عمران 108] [نساء 26] [انفال 7] [توبه 55] [نساء 116] [اعراف 125 و 126]، (2) یادآوری آفریده به هدف اصلی آفرینش [ذاریات 56 و 57] [طه 14] [بقره 152]، (3) بیان مدلی از آفریده ایده آل [انعام 85] [نحل 122] [انبیاء 86] و (4) در نهایت نمونه هایی از پیاده سازی درست [نساء 59] [نساء 102] [مجادله 3] و نادرست [نساء 65] [نساء 75] این مدل در برهه یا برهه های زمانی خاص می باشد.
اینکه آیا آفریننده چنین پیامی را به فلان آفریده فرستاده است یا نه و همینطور میزان نزدیکی متنی که ما آن را می خوانیم به آن پیام فرستاده شده قابل اثبات نیست و دیندار بر اساس باور دینی خود، نسبت متن حاضر به پیام را می پذیرد. برای مثال در زیرشاخه اسلام، دیندار باور می کند که یکی از چهارده نسخه موجود قرآن همان پیامی است که بر محمد نامی فرستاده شده است. اگرچه این باور پس از مطالعه قرآن و اعتقاد دیندار بر غیرزمینی بودن متن تقویت می شود، همانند دو اصل خدا و روز جزا اثبات پذیر نمی باشد [اعراف 75]. ا
"جواب نصف سوالهای دینی و قرآن مدرسه این بود: ایمان، تقوا و عمل صالح"
از منتخب طنزهای رایج میان عوام ایران در سال 1391
اعتماد
به جای دادن پاسخی مبهم و احتمالا ناکامل به این پرسش دشوار، در این بخش پاسخهایی را که دینداران به این پرسش داده اند را تحلیل کرده و نشان می دهیم که چگونه این پاسخ ها منجر به زایش مفهوم اعتماد در تفکر دینی شده است.
الف) ارتباط روحانی
ب) نمونه کاوی
سپس نمونه های جمع آوری شده می توانند به گزاره های دینی تبدیل شوند. برای مثال اگر در هزار سال گذشته نمونه ای وجود دارد که دینداران نزدیک به پیامبر از گونه خاصی از غذا دوری می کردند، این نمونه می تواند به گزاره کلی تبدیل شود که آن گونه را پلید می شمارد. مشکل آشکار این رویه، سست پایه بودن پروسه ساخت و ساز گزاره از نمونه می باشد. از این که بگذریم مشکل دوم که موضوع این نوشتار می باشد این است که هر چه قدر هم که این گزاره های بد و خوب بسیار باشند نمی توانند گونه های بیشمار موقعیت را که دینداران در گذر زمان و مکان با آن مواجه می شوند پوشش دهند. برای مثال هرچه قدر هم که پلیدی کردهء زشت و نابخشودنی ای چون کشتن یک کودک بر همگان آشکار باشد، باز هم در موردی ویژه برای بنده ای ویژه کرده ای خداپسند شمرده شده است [کهف 74 و 80]. نگاشت یک به یک بیشمار موقعیت متفاوتی که دیندار با آن سر و کار دارد به مجموعه محدود گزاره های دینی آرزویی ناشدنی است.
چاره اندیشیده شده ساختن گزاره های جدید با در کنار هم قراردادن گزاره های اولیه است که خود پیچیدگی روش دینی را دو چندان می کند؛ تا آنجا که طی این پروسه پیچیده برای تک تک دینداران عملا غیر ممکن می شود. در این مرحله است که "اعتماد" وارد فرهنگ این نگرش دینی می شود. اعتماد به معنای پذیرش صداقت و مهارت انسانهای خاصی از گروه دینداران است برای دانستن تجسمهای نیکی و بدی در زندگی روزمره. در این روش گروه کوچکی از دینداران - که ما با آنها با نام بزرگان می شناسیم - زندگی خود را وقف داده کاوی در گزاره ها و نمونه های پیشین و یا به عبارتی "نمونه کاوی" می کنند. دینداران کوچک موقعیت خود را به صورت پرسش برای بزرگ بیان می کنند؛ بزرگ در نمونه ها و گزاره های پیشین کاوش کرده و گزاره جدید را تولید می کند (اینچنین کن و آنچنان نکن)؛ دیندار به مهارت و صداقت بزرگ اعتماد می کند و در نهایت گزاره را به اجرا می گزارد.
ج) دین + اعتماد
برای دینداری که در داخل فرهنگ دینی آمیخته با اعتماد رشد کرده است، دشوار است پذیرش طبیعت غیردینی اعتماد که بیشینه محتوای تمرین شده دین او را تشکیل می دهد. برای مثال هر اندازه که اعتماد به کلیسا در نظر دینداران خارج از حلقه دینی کاتولیک وصله ای ناجور بر پیکر مسیحیت می نماید، به همان اندازه برای پیروان مکتب کاتولیسزم راه قطعی رستگاری محسوب می شود.
د) دین # اعتماد
در ادامه با تکیه بر آیه های قرآن برداشت نگارنده را از نگاه دینی سالم در قرآن توضیح می دهیم و نشان می دهیم که قرآن چگونه به مفهوم اعتماد که در فرهنگ دینی کنونی واژه مقدسی شده است اشاره می کند و آن را ریشه گمراهی بسیاری از انسان ها معرفی می کند.
در نگاه قرآن کسانی که به آفریننده عشق می ورزند به مسیر هدایت می گروند
قُلْ إِن كُنتُمْ تُحِبُّونَ اللَّـهَ فَاتَّبِعُونِي يُحْبِبْكُمُ اللَّـهُ وَيَغْفِرْ لَكُمْ ذُنُوبَكُمْ ۗ وَاللَّـهُ غَفُورٌ رَّحِيمٌ ﴿٣١﴾
و کسانی که در این عشق خالص نیستند به مسیر انحرافی "پیروی" از گروه خاصی از انسانها که می توان آنها را بزرگان ترجمه کرد [احزاب 67] کشیده می شوند
وَمِنَ النَّاسِ مَن يَتَّخِذُ مِن دُونِ اللَّـهِ أَندَادًا يُحِبُّونَهُمْ كَحُبِّ اللَّـهِ ۖ وَالَّذِينَ آمَنُوا أَشَدُّ حُبًّا لِّلَّـهِ ۗ وَلَوْ يَرَى الَّذِينَ ظَلَمُوا إِذْ يَرَوْنَ الْعَذَابَ أَنَّ الْقُوَّةَ لِلَّـهِ جَمِيعًا وَأَنَّ اللَّـهَ شَدِيدُ الْعَذَابِ ﴿١٦٥﴾ إِذْ تَبَرَّأَ الَّذِينَ اتُّبِعُوا مِنَ الَّذِينَ اتَّبَعُوا وَرَأَوُا الْعَذَابَ وَتَقَطَّعَتْ بِهِمُ الْأَسْبَابُ ﴿١٦٦﴾
وَقَالُوا رَبَّنَا إِنَّا أَطَعْنَا سَادَتَنَا وَكُبَرَاءَنَا فَأَضَلُّونَا السَّبِيلَا ﴿٦٧﴾
و این رویه نادرست آنها را به پیروی از فرهنگ اشتباه دینی به اشتباه رفته دیار خود [بقره 170] [لقمان 21] رهنمون می سازد
وَإِذَا قِيلَ لَهُمُ اتَّبِعُوا مَا أَنزَلَ اللَّـهُ قَالُوا بَلْ نَتَّبِعُ مَا أَلْفَيْنَا عَلَيْهِ آبَاءَنَا ۗ أَوَلَوْ كَانَ آبَاؤُهُمْ لَا يَعْقِلُونَ شَيْئًا وَلَا يَهْتَدُونَ ﴿١٧٠﴾
وَإِذَا قِيلَ لَهُمُ اتَّبِعُوا مَا أَنزَلَ اللَّـهُ قَالُوا بَلْ نَتَّبِعُ مَا وَجَدْنَا عَلَيْهِ آبَاءَنَا ۚ أَوَلَوْ كَانَ الشَّيْطَانُ يَدْعُوهُمْ إِلَىٰ عَذَابِ السَّعِيرِ ﴿٢١﴾
در حقیقت بزرگان یکی از موانع اصلی نرسیدن درست پیام به مردم بوده اند. قرآن به مواردی [ص 6] [اعراف 90] [اعراف 75] اشاره می کند که بزرگان در مقابل پیام حق مقاوت می کنند و پیروان خود را به پیروی از فرهنگ گمراه دینی دیار خود فرا می خواندند
وَانطَلَقَ الْمَلَأُ مِنْهُمْ أَنِ امْشُوا وَاصْبِرُوا عَلَىٰ آلِهَتِكُمْ ۖ إِنَّ هَـٰذَا لَشَيْءٌ يُرَادُ ﴿٦﴾
وَقَالَ الْمَلَأُ الَّذِينَ كَفَرُوا مِن قَوْمِهِ لَئِنِ اتَّبَعْتُمْ شُعَيْبًا إِنَّكُمْ إِذًا لَّخَاسِرُونَ ﴿٩٠﴾
قَالَ الْمَلَأُ الَّذِينَ اسْتَكْبَرُوا مِن قَوْمِهِ لِلَّذِينَ اسْتُضْعِفُوا لِمَنْ آمَنَ مِنْهُمْ أَتَعْلَمُونَ أَنَّ صَالِحًا مُّرْسَلٌ مِّن رَّبِّهِ ۚ قَالُوا إِنَّا بِمَا أُرْسِلَ بِهِ مُؤْمِنُونَ ﴿٧٥﴾ قَالَ الَّذِينَ اسْتَكْبَرُوا إِنَّا بِالَّذِي آمَنتُم بِهِ كَافِرُونَ ﴿٧٦﴾
در موارد بسیاری [بقره 166] [سبا 31] [ابراهیم 21] قرآن رویدادی در قیامت را تصویر میکند که پیروان گمراه دلیل گمراهی خود را بزرگان معرفی می کنند
إِذْ تَبَرَّأَ الَّذِينَ اتُّبِعُوا مِنَ الَّذِينَ اتَّبَعُوا وَرَأَوُا الْعَذَابَ وَتَقَطَّعَتْ بِهِمُ الْأَسْبَابُ ﴿١٦٦﴾ وَقَالَ الَّذِينَ اتَّبَعُوا لَوْ أَنَّ لَنَا كَرَّةً فَنَتَبَرَّأَ مِنْهُمْ كَمَا تَبَرَّءُوا مِنَّا ۗ كَذَٰلِكَ يُرِيهِمُ اللَّـهُ أَعْمَالَهُمْ حَسَرَاتٍ عَلَيْهِمْ ۖ وَمَا هُم بِخَارِجِينَ مِنَ النَّارِ ﴿١٦٧﴾
وَقَالَ الَّذِينَ كَفَرُوا لَن نُّؤْمِنَ بِهَـٰذَا الْقُرْآنِ وَلَا بِالَّذِي بَيْنَ يَدَيْهِ ۗ وَلَوْ تَرَىٰ إِذِ الظَّالِمُونَ مَوْقُوفُونَ عِندَ رَبِّهِمْ يَرْجِعُ بَعْضُهُمْ إِلَىٰ بَعْضٍ الْقَوْلَ يَقُولُ الَّذِينَ اسْتُضْعِفُوا لِلَّذِينَ اسْتَكْبَرُوا لَوْلَا أَنتُمْ لَكُنَّا مُؤْمِنِينَ ﴿٣١﴾ قَالَ الَّذِينَ اسْتَكْبَرُوا لِلَّذِينَ اسْتُضْعِفُوا أَنَحْنُ صَدَدْنَاكُمْ عَنِ الْهُدَىٰ بَعْدَ إِذْ جَاءَكُم ۖ بَلْ كُنتُم مُّجْرِمِينَ ﴿٣٢﴾ وَقَالَ الَّذِينَ اسْتُضْعِفُوا لِلَّذِينَ اسْتَكْبَرُوا بَلْ مَكْرُ اللَّيْلِ وَالنَّهَارِ إِذْ تَأْمُرُونَنَا أَن نَّكْفُرَ بِاللَّـهِ وَنَجْعَلَ لَهُ أَندَادًا ۚ وَأَسَرُّوا النَّدَامَةَ لَمَّا رَأَوُا الْعَذَابَ وَجَعَلْنَا الْأَغْلَالَ فِي أَعْنَاقِ الَّذِينَ كَفَرُوا ۚ هَلْ يُجْزَوْنَ إِلَّا مَا كَانُوا يَعْمَلُونَ ﴿٣٣﴾
وَبَرَزُوا لِلَّـهِ جَمِيعًا فَقَالَ الضُّعَفَاءُ لِلَّذِينَ اسْتَكْبَرُوا إِنَّا كُنَّا لَكُمْ تَبَعًا فَهَلْ أَنتُم مُّغْنُونَ عَنَّا مِنْ عَذَابِ اللَّـهِ مِن شَيْءٍ ۚ قَالُوا لَوْ هَدَانَا اللَّـهُ لَهَدَيْنَاكُمْ ۖ سَوَاءٌ عَلَيْنَا أَجَزِعْنَا أَمْ صَبَرْنَا مَا لَنَا مِن مَّحِيصٍ ﴿٢١﴾
شواهدی در قرآن وجود دارد که نشان میدهد که پیروان گمراه خود جزو باورکنندگانی بودند که دیندار بشمار می آمدند ولیکن اعتماد به بزرگان دینی آنها را به دینی ناخالص رهنمون کرده است
وَانطَلَقَ الْمَلَأُ مِنْهُمْ أَنِ امْشُوا وَاصْبِرُوا عَلَىٰ آلِهَتِكُمْ ۖ إِنَّ هَـٰذَا لَشَيْءٌ يُرَادُ ﴿٦﴾
يَقُولُ الَّذِينَ اسْتُضْعِفُوا لِلَّذِينَ اسْتَكْبَرُوا لَوْلَا أَنتُمْ لَكُنَّا مُؤْمِنِينَ ﴿٣١﴾ ... ﴿٣٢﴾ وَقَالَ الَّذِينَ اسْتُضْعِفُوا لِلَّذِينَ اسْتَكْبَرُوا بَلْ مَكْرُ اللَّيْلِ وَالنَّهَارِ إِذْ تَأْمُرُونَنَا أَن نَّكْفُرَ بِاللَّـهِ وَنَجْعَلَ لَهُ أَندَادًا ۚ ... ﴿٣٣﴾
اتَّخَذُوا أَحْبَارَهُمْ وَرُهْبَانَهُمْ أَرْبَابًا مِّن دُونِ اللَّـهِ وَالْمَسِيحَ ابْنَ مَرْيَمَ وَمَا أُمِرُوا إِلَّا لِيَعْبُدُوا إِلَـٰهًا وَاحِدًا ۖ لَّا إِلَـٰهَ إِلَّا هُوَ ۚ سُبْحَانَهُ عَمَّا يُشْرِكُونَ ﴿٣١﴾
بنابراین اینگونه نبوده است که بزرگان که سد راه هدایت بودند افرادی خارج از دایره دینی باشند، بلکه بالعکس خود از طلایه داران فرهنگ دینی (به اشتباه رفته) زمان خود بودند (اتَّخَذُوا أَحْبَارَهُمْ وَرُهْبَانَهُمْ أَرْبَابًا). تا به آنجا که به پیروان خود گزاره های مستقیمی ارایه می دادند که خداوند چه کرده ای را می پسندد و چه چیز را ناپسند می دارد (إِنَّ هَـٰذَا لَشَيْءٌ يُرَادُ ٦). ا